نمونه هايي از كلام پر از اعجاز مولا در نهج البلاغة (17) ( استاد غلامحسین خالقی )
نمونه هايي از كلام اعجاز گونه مولا (خطبه 197)
خداي بزرگ چه قرآني نازل كرده؟«ثمّ انزل عليه الكتاب نوراً لا تطفأ مصابيحه و سراجاً لا يخبو توقّده و بحراً لا يدرك قعره و منهاجاً لا يضلّ نهجه و شعاعاً لا يظلم ضوؤه و فرقاناً لا يخمد برهانه و تبياناً لا تهدم اركانه و شفاءً لا تخشي اسقامه و عزاً لا تهزم انصاره و حقّاً لا تخذل اعوانه»
كلمات نور، سراج، فرقان، تبيان و شفا همه واژه هاي قرآني هستند و
همچنين حقّ: «و قل جاء الحقّ» بگو حقّ آمد. و عزّ كلمه ايست كه مي تواند
برگردان ذكر در اين آيه از قرآن باشد: «انزلنا اليكم كتاباً فيه ذكركم» به
سوي شما كتابي نازل كرديم كه در آن ذكر شماست. بعضي گويند ذكر در اينجا به
معناي مايه شرافت است پس عزّ همان نتيجه و محصول ذكر در اين آيه است.
كلام سيّدالمكرّم الخوئي المعظم در شرح اين قسمت از خطبه:
محقق مذكور در بحث فضل قرآني پس از آنكه كلام جامع مولا را تا جمله ي : «و حكماً لمن قضي» مي آورد گويد:
و اين خطبه ي شريفه متعرّض بسياري از امور مهمّه اي شده كه تسلّط علمي
بر آن و تدبّر در معانيش واجب است. پس قول او (يعني امام عليه السلام) «لا
يخبو توقده» (شعله كشيش به شعله وزيرش خاموش نشود) اين سخنش و بسياري از
جملات اين خطبه اراده نموده اند كه قرآن معانيش به نهايت نرسد و همانا آن
باطراوت تازه است تا روز قيامت. پس گاهي آيه اي در موردي يا شخصي يا در
باره ي قومي نازل مي شود و لاكن آن اختصاص به آن مورد يا آن شخص يا آن قوم
ندارد پس آن در معنا عامّ گسترده است.
و به تحقيق عيّاشي به اسنادش (سندي كه آورده) از ابي جعفر -يعني امام باقر عليه السلام- در باره ي قول خداي برتر روايت كرده:
«و لكلّ قومٍ هادٍ» (رعد 8) و براي هر قومي راهنمايي است.
«علي : الهادي و ما الهادي» علي راهنماست و از ماست راهنما.
(راوي گويد) پس گفتم پس شما فدايت گرديم «الهادي» (راهنما) هستيد.
فرمود: راست گفتي همانا قرآن زنده است و نمي ميرد. آيه زنده است و نمي
ميرد. پس اگر آيه هر گاه نازل شود در باره ي اقوام و آن اقوام بميرند و آيه
هم بميرد، هر آينه همه ي قرآن مي ميرد و لاكن آيه ي قرآن در باقي مانده ها
جاري است، همانگونه كه در باره ي گذشتگان جاري است.
و از ابي عبدالله -يعني امام صادق عليه السلام- است:
«انّ القران حيّ لم يمت و انّه يجري كما يجري اللّيل و النّهار و كما تجري الشّمس و القمر و يجري علي اخرنا كما يجري علي اوّلنا»
همانا قرآن زنده است نمرده است و همانا آن جاري مي شود همانگونه كه شب و
روز جاري است و همانگونه كه خورشيد و ماه جريان دارد و جاري مي شود بر آخر
ما همانگونه كه بر اوّل ما جاري مي شود.
سپس به تفسير بقيه ي عبارات امام مي پردازند: «و منهاجاً لا يضلّ نهجه»
راهي كه گمراه نمي كند. (امام) به آن اراده مي كند كه قرآن راهي است كه
رهرواش را گمراه نمي كند پس خداي برتر آن را هدايت براي خلقش نازل كرده، پس
قرآن نگهدار پيروانش از گمراهي است. (نقل به معني)
«و تبياناً لا تهدم اركانه» روشنگري است كه ستونهايش از بين نمي رود.
در مراد از اين دو جمله يكي از دو محتمل است.
اوّل اينكه اركان قرآن (ستونهاي آن) در معارف و تعاليمش و جميع آنچه كه
در قرآن از حقايق است همگي محكم اند. تضعضع و نابودي را نمي پذيرند.
دوّم آنكه همانا قرآن با الفاظش به آن خلل و نقصان راه نمي يابد. پس در آن اشاره اي به حفظ قرآن از تحريف است.