با سلام خدمت دوستان
هم اکنون ساعت 1و 25 دقیقه بامداد یکشنبه 13 مرداد 1392 مصادف با 26 ماه مبارک رمضان سال 1434 قمری است.
امیدوارم آنچه در این تاپیک مرقوم می نمایم مرضی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مقام معظم رهبری مدظله العالی باشد و حق کسی را با این نوشتار ضایع ننمایم. قبلا از اینکه در این نوشتار نثر معیار را شاید رعایت ننمایم، عذرخواهی می نمایم، چرا که قصد دارم عنان قلمم در تایپ این سطور را به دستم بدهم تا ذهنم هر آنگونه که خواست با هدایت رب اعلایم، با دغدغه ای که همه دوستان در چند سال اخیر در جقیر نسبت به طلاب خصوصا طلاب عزیز کرمان دیده اند, هر آنچه خواست در این تاپیک بنگارد. باز هم می گویم باشد که مرضی مولا و آقای مظلوم همه ما قرار گیرد.
نمی دانم از کجا شروع کنم؛ از بار مسئولیتی که بر دوش تک تک طلاب در هدایتگری ایتام آل محمد آن هم در عصر غیبت مولاست و گاهی بسیاری از ما آن را فراموش نموده و به کار خود همچون مردم مشغولیم بگویم ؛
یا از اینکه ما همچون رسول بایستی رابطه احساسی و عاطفی خود را نسبت به تک تک انسان های اطرافمان و همچنین مومنان که باید بر اساس آیه 128 سوره توبه شکل بگیرد و مصداقی از آیه" لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم" باشیم و متاسفانه نیستیم و هر روز در کنار ما افراد زیادی دچار غوایت شیطان شده و هدف خود را گم می کنند و سر از بیراهه هایی که نفس و شیطان و دنیا و مردم برای آنان ساخته اند، در می آورند و برخی از ما نیز ککمان نمی گزد و مشغول دنیا و زن و خانه و ماشین و ... خودمان هستیم و شدیم عین بقیه مردم و یا حتی بدتر از آنها در مسابقه دنیای ثروت و قدرت مشغول هستیم، بگویم
یا از مسئولیتی که
برخی از ما در قبال مبلغین دین خدا بر عهده داریم و آنگونه که باید این مسئولیت را انجام نداده یا آنگونه که شایسته کار است، در جایگاهی که تکیه زدهایم نادانسته سرمایه های مادی معنوی علمی و فرهنگی طلاب را از دست داده و هدر داده و با تصمیم های غلط یا غیر کارشناسی، تا چه رسد تصمیم هایی که از روی هواها و هوس های ماست (که انشاالله چنین نباشد) سرمایه های مادی و معنوی و بخصوص علمی حوزه ها را هدر داده و ککمان نیز نمی گزد، بگویم.
یا از اینکه جمع ما طلاب می بایستی یک جماعت همسو بلکه یک جامعه شود و بزرگان ما در استان کرمان دست به دست هم داده و ما را دور خود جمع نمایند و طرحی نو در فرهنگ دینی این استان رقم زنیم و کارها و ایده های فردی به کارها و ایده های جمعی تبدیل شود و با پایگاه های عظیمی همچون مساجد و تکایا و ... و فرصت های نابی همچون محرم و صفر و فاطمیه و رمضان و ... حرکت های نو و نوآورانه و از سر صدق و صفا و هماهنگ در استان شکل بگیرد و حلقه های انسی در هر مسجد و تکیه و محله تا... و یک سو و همدل جامعه ایمانی مردم خوب و صاف و بی ریای کرمان را هدایت ایمانی نموده و جامعه نمونه پیش از ظهور را رقم زنند، بگویم؛
یا از دغدغه ای که نسبت به طلاب کرمانی چه در قم یا کرمان بخصوص متاهلین آنها و بالاخص پایه های دهم و بالاتر از آن در درس خارج، از نظر معیشت و علم و تخصص و تمحض مطالعاتی و راه خود را پیدا کردن و دیدن و رفتن و رسیدن و رساندن و ... دارم، بگویم که گاهی خودشان نیز خودشان را نشناخته و ظرفیت های درونی خود را کشف ننموده و اگر به آنها نگویی نخواهند نمود و مسئولیت سنگینی که بر عهده دارند و وقت کمی را که پیش روی آنهاست را توجه ندارند و در انتخاب هایشان معیار دقیق عبودیت نیست و ...
که این دل پر است و این قصه سر دراز دارد ،
اما چیزی که چند شبی است که خواب مرا ربوده و معمولا از شب سه شنبه هفته گذشته فقط بعد از نماز صبح تا ساعت 6 و 30 دقیقه آن هم از روی ناچاری خوابیده ام و دیگر تا صبح بعد خوابم نبرده به جهت وظایف طلبگی و ... و شبانگاه نیز باز این فکر که چه باید کرد به سراغم آمده و از سویی دلم به برای تنهایی آقا و مولامان آتش گرفته که او چه میخواهد و ما چه میکنیم. به خصوص در موضوعی که دلم اصلا نمی خواهد مطرح کنم، چون دوستان همه می دانند که قصد دخالت در این موضوعات را نداشته و ندارم و تا وظیفه ام هم نباشد ، چیزی نمی گویم. اما چه کنم که باید بگویم و روشن و صریح هم بگویم. برای همین تصمیم گرفتم در اینجا بنویسم تا همه دوستان ببینند و شاید آنها هم همین درد دل را داشته باشند و بخواهند در پایان این مرقومه نظری بنگارند و نظر مرا مزین به نام خود نموده و با بنده همدردی نمایند.
باشد. منتظرتان نمی گذارم. می گویم. قصه ای که پس از مشاهده آن خواب از من ربوده شد، قصه تلخی است. قصه ای بسیار تلخ که می دانم هم اکنون قلب آقا امام زمان از آن به درد آمده و اشک چشم مرا هم اکنون در نگارش این سطور جاری نموده است. آری قصه، قصه مدرسه ای است. قصه ، قصه یک مدرسه علمیه است. قصه ، قصه خلوص و پاکی ابتدایی افرادی است. افرادی که خود را از مجاهدان راه خدا در دوره پیش از انقلاب و پس از آن می دانند. افرادی که آن روز با خلوص نیت هر انچه داشتند را فدای انقلاب نمودند. هر چه که داشتند و نداشتند. افرادی که ایده های بزرگی در سر داشتند و با اخلاصی که داشتند، می توان دید که می توانند آن ایده ها را محقق کنند. افرادی که ... می توانید کارهای آنها و ... شان را در دردنامه ای که نه نام و نه نشانی و نه چاپخانه ونه ناشری دارد { که شاید آن هم از روی اخلاصشان باشد!} و از سویی با پیکی نا آشنا آن هم به نام سازمان تبلیغاتی که خود سازمان تکذیبشان کرد، به امامان جماعت مساجد دادند، تا نمیدانم باز هم 20 سال دیگر برای ما طلاب کار کنند که حقیری که 18 سال آنگونه که بسیاری از اساتید و طلاب شاهد آن بوده اند، توفیق داشتم تا جزو سختکوش ترین طلاب کرمان باشم، هنوز یک ریال از این اقایان نه دیده ام و نه میخواهم اما با دیدن زمین مدرسه کرمانی ها در پشت دانشگاه آزاد کرمان، سوالات زیادی برایم مطرح شده که دوست دارم اقایان در همین سایت شجاعانه به جواب آنها بپردازند و من طلبه کوچک کرمانی که شناسنامه ام هم مال کرمان است و هم در کرمان و هم در قم قریب 18 سال بوده ام و درس خوانده ام را قانع کنند که این همه سال با این املاک و اموال چه کرده اند.
به خدا قسم آنقدر این دعوا پیش از این (قبل از دیدن زمین مدرسه کرمانی ها در پشت دانشگاه آزاد کرمان) برایم بی اهمیت بود که حتی نام آقای کشمیری را نمی دانستم و هنوز بعد از 18 سال آرزو دارم این اقای کشمیری که این همه دلسوز ما بوده است را ببینم یا اگر آقای مجید انصاری در این قضیه دخالتی دارد ، لطفی کند و به اتفاق آقای کشمیری از آن مقام بالا پایین آمده و ساعتی مهمان خانه این طلبه کوچک شود تا گپ و گفتی داشته باشیم و از عهده داری خود از طلاب بگویند و از اینکه در این سالیان چند متر از زمینی که فکر کنم آنگونه که من دیدم حدود 400 هکتاری را با به جریان انداختن باغات پسته داخل آن و طرح های دامپروری و کشاورزی و ... ای که در خود این زمین انجام می دادند، به جای فروختن به مردم و... برای طلاب آن هم نه هر طلبه ای بلکه طلاب مستعد که الان حاضرم حدود 100 تای آنها را به شما معرفی کنم، و نه به اسم آنها بلکه فقط 5 سال در آن خانه ها بنشانند و ....
بماند که نمی دانم چه موقوفات دیگری که هست و بوده و شاید باشد که ما خبر نداریم و نمی دانیم چه بر سر انها آمده است. آقایان دردنامه شما خیلی حقیر را ناراحت کرد. این چه بازی است که راه انداخته اید؟ مظلوم نمایی نکنید. لطف کنید شجاعانه ریال به ریالی را که خرج کرده اید چاپ کنید و به ما گزارش کنید و پول ما طلاب را صرف چاپ این حرف های تکراری نکنید.
هیات امنای مدرسه یا هرکسی که مسئول است نیز چه حاج آقای بوشهری و چه آیات عظام در شورای عالی یا همین دوستانی که مدرسه را به اصطلاح خودشان پس گرفتند نیز لطف کنند نگذارند این اموال و این امکانات هدر رود و آنان را به جریان بیندازند و از این اقایان درس عبرت بگیرند که بنده پس از آنکه ایشان این اموال را رسما تحویل گرفتند، در همین سایت 3 ماه بعدش از ایشان گزارش میخواهم و بعد هم اگر ندادند برای ایشان هم دارم.
حال بماند.
اما آقایان قبلی لطف کنند و از لاک خود بیرون آمده و شجاعانه به میدان بیایند و بیایند بگویند چه کردند با امانتی که به دست آنها بوده است؟ پول این همه زمین که فروخته شده صرف چه کاری شده است؟ من به عنوان طلبه ای که در همان حکم امامی که هر دو طرف بر سر آن دعوا دارند گفته شده بانظارت طلاب از شما این سوال را دارم که چند بار ما طلاب کرمان را جمع کردید و از بین ما نمایندگانی انتخاب کردید تا کار نظارت بر این موقوفات را انجام دهند؟ می شود نام ببرید کسانی را که به جای ما آمدند و این زمین و موقوقات دیگر را دیدند؟
می شود بگویید شمایی که این موقوفات دستتان بود چه طرحی را اجرا کردید تا حقیر هم 171 طرحی را که در اعتلای حوزه کرمان و طلبه هایش نوشته ام تقدیم کنم و تمام درس و بحث خود را رها کرده وبه دنبال اعتلای حوزه کرمان بروم بدون هیچ گونه چشم داشتی.
بماند. فعلا حیفم می آید وقت نازنینم را که برای لحظه لحظه آن تا بتوانم برنامه دارم، آن هم در این ماه عزیز خدا که چیزی از آن نمانده و باید انابه نماییم از تقصیرهایمان، صرف شما آقایان که ... کنم. کاش بیایید و بنگارید. خوشحال می شوم. یا دعوتم را بپذیرید و چه در این ماه عزیز چه پس از آن افتخار داده و ساعتی در کنار هم باشیم.
امیدوارم ظلمی صورت نگرفته باشد. درددلی بود و چیزی بر قلم آمد. امید که مرضی آقا باشد. اگر نوشتم بخاطر آن است که یک سال گذشته چه دردها از طلاب ندیدم و دست بسته ام کاری برایشان نکرد و فقط با زبانم کمی توانستم درس توکل دهم و کمی هم ارامش اما چیزی حل نشد. و چه طرح ها برای اعتلای حوزه در سال گذشته نداشتم که به خاطر عدم وجود بودجه کافی حمایت نشد و من شرمنده آقا شدم.
امید که همه ببخشید.
دوستان هم اگر حرفی دارند در نظرات بیاورند