از دکتر محمود سريع القلم ؛ استاد علوم سياسي در دانشگاه شهيد بهشتي
ميانگين مردم ايراني تقريبا در مورد همه چيز و همه کس اظهار نظر ميکنند؛ که بعضاً با قاطعيت است عبارات
من نميدانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافي اطلاع ندارم، من مطمئن نيستم، من بايد سئوال کنم، من بايد فکر کنم، من شک دارم، من در اين باره مطالعه نکردهام، من اين شخص را فقط يک بار ديدهام و نميتوانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد اين فرد اطلاعات کافي ندارم، اجازه دهيد من در اين رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به شما خبر ميدهم، هنوز اين مساله براي من پخته و سنجيده نيست
و مشابه اين عبارات در ادبيات عمومي ما، بسيار ضعيف است.
تصور کنيد اگر بسياري از ما اين گونه با هم تعامل کنيم، چقدر کار قوه قضائيه کم ميشود. چقدر زندگي ما اخلاقيتر ميشود و از منظر توسعه يافتگي چقدر جامعه تخصصيتر ميشود. در چنين شرايطي، خبرنگار تلويزيون در مورد برنامه هستهاي، نظر راننده تاکسي را نخواهد پرسيد. اقتصادداني که يک مقاله پزشکي را خوانده، خوددرماني نخواهد کرد و شيميداني که هر روز روزنامهها را ميخواند در مورد آينده اقتصاد ايران و وضعيت سياسي چين اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتي برقرار ميشود! و همه به خود و مثبت و منفي برنامههاي خود ميپردازند و کمتر سراغ سر درآوردن از کارهاي ديگران ميروند؛ غيبت کم ميشود و تهمت و توهين به حداقل ميرسد.. يک دليل اين که توليد ناخالص داخلي آلمان بيش از دو برابر جمع توليد ناخالص داخلي ۵۵ کشور مسلمان است، اين به خاطر تمرکز مردم به کار و فعاليت و کوششهاي فردي است. اتفاقا چون بسياري از ما براي خود کم وقت ميگذاريم و خود را کشف نميکنيم، به بيرون از خودمان و توجه ديگران نيازمند ميشويم. به همين دليل، نمايش دادن در ميان ما بسيار جاري و قدرتمند است، چون در مورد خود نميتوانيم پنجاه صفحه بنويسيم، از انتقاد حتي انتقادي ملايم، خشمگين ميشويم، چون احساسي بار ميآييم و بنابراين ضعيف هستيم، اعتماد به نفسمان کم است.عموما ظاهر خود را ميآراييم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقي ميماند. افراد ضعيف جامعه ضعيف را به ارمغان ميآورد. در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار ميگيرد.
من نميدانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافي اطلاع ندارم، من مطمئن نيستم، من بايد سئوال کنم، من بايد فکر کنم، من شک دارم، من در اين باره مطالعه نکردهام، من اين شخص را فقط يک بار ديدهام و نميتوانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد اين فرد اطلاعات کافي ندارم، اجازه دهيد من در اين رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به شما خبر ميدهم، هنوز اين مساله براي من پخته و سنجيده نيست
و مشابه اين عبارات در ادبيات عمومي ما، بسيار ضعيف است.
تصور کنيد اگر بسياري از ما اين گونه با هم تعامل کنيم، چقدر کار قوه قضائيه کم ميشود. چقدر زندگي ما اخلاقيتر ميشود و از منظر توسعه يافتگي چقدر جامعه تخصصيتر ميشود. در چنين شرايطي، خبرنگار تلويزيون در مورد برنامه هستهاي، نظر راننده تاکسي را نخواهد پرسيد. اقتصادداني که يک مقاله پزشکي را خوانده، خوددرماني نخواهد کرد و شيميداني که هر روز روزنامهها را ميخواند در مورد آينده اقتصاد ايران و وضعيت سياسي چين اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتي برقرار ميشود! و همه به خود و مثبت و منفي برنامههاي خود ميپردازند و کمتر سراغ سر درآوردن از کارهاي ديگران ميروند؛ غيبت کم ميشود و تهمت و توهين به حداقل ميرسد.. يک دليل اين که توليد ناخالص داخلي آلمان بيش از دو برابر جمع توليد ناخالص داخلي ۵۵ کشور مسلمان است، اين به خاطر تمرکز مردم به کار و فعاليت و کوششهاي فردي است. اتفاقا چون بسياري از ما براي خود کم وقت ميگذاريم و خود را کشف نميکنيم، به بيرون از خودمان و توجه ديگران نيازمند ميشويم. به همين دليل، نمايش دادن در ميان ما بسيار جاري و قدرتمند است، چون در مورد خود نميتوانيم پنجاه صفحه بنويسيم، از انتقاد حتي انتقادي ملايم، خشمگين ميشويم، چون احساسي بار ميآييم و بنابراين ضعيف هستيم، اعتماد به نفسمان کم است.عموما ظاهر خود را ميآراييم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقي ميماند. افراد ضعيف جامعه ضعيف را به ارمغان ميآورد. در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار ميگيرد.
ارزش
هر انسان مساوي با مقدار زماني است که براي فکر، کشف خود و خلاقيت اختصاص
ميدهد. سکوت فراوان بهترين فرآورده کم قضاوت کردن است. در اين مسير، محتاج
کتاب خواندن، گفتوگو و مناظره هستيم. با آگاهي و دانش ميتوان انسان
بهتري بود و به همين دليل، نيازمند آموزش هستيم. به اميد روزي که تلويزيون
کشور براي ارائه ديدگاه در ۲۵ موضوع مختلف از يک نفر استفاده نکند