متن مباحث کارگاه مهارت بیان تفسیر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ؛ توبه/ 122
ارسال پاسخ
تعداد بازدید 103
نویسنده پیام
hamgambavahy آفلاین

خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
متن مباحث کارگاه مهارت بیان تفسیر
با سلام خدمت دوستان
متن خلاصه مباحث مطرح شده از بهمن ماه 91 تا تیر ماه 92 رادر اختیار دوستان قرار می دهم. ان شاء الله که مفید باشد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 14:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: parto &
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
مقدمه 1
بسم الله الرحمن الرحیم
محتوای کارگاه مهارت‌های بیان تفسیر



جلسه اول
مقدمه:
الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ
امیدوارم که این جلسات موجب افزایش انس و دل سپاری به قرآن کریم باشد. آیه‌ای که تلاوت شد، رسالت قرآن را بیان می‌کند.
بر طبق این آیه، رسالت قرآن یک رسالت آموزشی نیست؛ بلکه رسالت قرآن که بر عهده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نهاده شده است، تحول است؛ نه فقط تعلیم و انبار کردن معلومات در اذهان ایشان. پیامبر(ص) در پرتو قرآن به امر تغییر و تحول جامعه معاصر خود اهتمام نمود. این واقعیت را حضرت علی(ع) چنین گزارش می‌کند: «ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الأمم و انتقاض من المبرم فجاءهم بتصدیق الذی بین یدیه و النور المقتدی به. ذلک القرآن ...؛ خدا پیامبر(ص) را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امت‌ها در خواب غفلت بودند و رشته‌های دوستی و انسانیت از هم گسسته بود، پس پیامبر(ص) به میان مردم آمد، در حالی که کتاب‌های پیشین را تصدیق کرد و با نوری هدایتگر انسان‌ها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور، قرآن کریم است.»

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 14:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
مقدمه 2
آری؛ قرآن با هدف هدایت و تربیت عملی جامعه نازل شد. پیامبر(ص) نیز مأمور بود تا مردم را به تغییر باورها و رفتارهای جاهلی دعوت کند و به مدد قرآن، مقاومت آنان را در برابر تغییر بکاهد، آنگاه به کسانی که به تغییر پاسخ مثبت می‌دهند، فرهنگ اسلامی را عرضه کند و آنان را تا مرز کمال و سعادتشان راهبری کند. این حرکت یعنی خارج کردن از تاریکی‌ها به سوی نور، به واسطه‌ی قرآن (کتاب) اتفاق افتاد و خارج کننده مردم از پلیدی‌ها و تاریکی‌ها به سوی نور پیامبر(ص) بود لتخرج. البته دقت شود که پیامبر اکرم(ص) به عنوان مربی مردم نیز خود یکی از موضوعات تربیت بود. وی دچار چالش‌هایی می‌شد. از او سوالاتی می‌شد. شرایط جدیدی پیش می‌آمد. گاهی تهدید، گاهی تحقیر و توهین و زمانی تطمیع که در برابر این حوادث باید جان پیامبر(ص) تقویت می‌شد. پیامبر(ص) که به اذن رب مردم مسئولیت اخراج مردم از ظلمات (فرهنگ جاهلی) به سوی نور (فرهنگ اسلامی) را برعهده گرفت، به واسطة نزول تدریجی کتاب و تحت تدبیر و نظارت رب که بر تمامی این مسیر آگاه بوده و برای این تغییر و تحول و تثبیت جان پیامبر برنامه ریخته بود، این مسئولیت خطیر را به سرانجام رساند و بذر فرهنگ اسلامی را در جامعه‌ای با شرک مسلط کاشت تا روزی که این بذر، درختی تنومند شد که خود زُرّاع و کشاورزان آن را به تعجی واداشت.
براساس این آیه، در تمام سوره‌های قرآن سه ضلع باید مورد توجه قرار بگیرد.

الف) تغییر: اولین ضلع این مثلث، تغییر است که با فلش به سمت پایین، نشان‌دهنده دفن‌شدن و لزوم پایین کشیدن فرهنگ مسلط بر جامعه است. یعنی باید یک مبلغ دین فرهنگ جاهلیت را که بالا است، به طرف پایین بکشد و حضرت محمد(ص) به عنوان الگوی تمام مبلغین اسلام، در جامعه‌ای وارد می‌شود که فرهنگ جاهلی مسلط است و باید این فرهنگ سقوط کند، لذا فلش از بالا به سمت پایین رسم می‌شود و این کار اصلی قرآن در یک مرحله است.
ب) تحول یا تعالی که فلش آن به طرف بالا است که همان فرهنگ قرآن و نورانیت قرآن است که نشانگر رو به رشد بودن فرهنگ مخاطب به وسیله این ضلع است و توسط حضرت محمد(ص) و به وسیله قرآن صورت می‌گیرد.
ج) قاعده مثلثی توانا سازی و مربی‌گری حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. این توانا سازی عبارت است از: پاسخ به شبهات، پیش‌بینی حوادث آینده، بصیرت دادن به حضرت نسبت به آینده و ... که بایستی پیامبر(ص) به تناسب مراحل تغییر و تحول پشتیبانی و توانا شود، چون او به عنوان یک مربی در جامعه حضور پیدا می‌کند.
ضمناً، قاعده بودن و سنگ زیر بنا بودن حضرت(ص)، نشانگر نقش محوری شخص حضرت(ص) است، تا جایی که حتی کتاب (قرآن) به تنهایی کافی نیست. اگر حضرت نباشد، کتاب هم اثری نمی‌بخشد. البته کتاب ارزش بالایی دارد، اما مثل معدنی می‌ماند که برای استخراج، نیاز به مهندسی توانا دارد و الا همان معدن باارزش، بدون استفاده می‌ماند. قرآن انسان‌ساز است، اما باید پیامبر و امامی باشد تا بتواند از این قرآن بهره ببرد و آن را به سخن درآورد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 14:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
مقدمه 3
در تمامی سوره‌های قرآن حداقل یکی از این سه ضلع موجود است و بایستی نگاه ما به سوره‌های قرآن چنین باشد و باید این سه ضلع را از دل آیات قرآن بیرون آورد و در یک مجموعه نظام‌مند در اختیار مخاطب قرار داد و اینکه ما چگونه به کشف این موضوع بپردازیم، موضوع این کارگاه‌هاست.
هدف از کارگاه: آشنایی با شیوه بایسته تفسیرگویی برای مردم است، یعنی چگونه مردم را با قرآن آشنا کنیم که لذت تلاوت، تدبر، و فهم آیات قرآن را بچشند؟ ان‌شاءالله که بعد از این جلسات با تجربه‌ای که در بیان تفسیر برای مردم می‌شود، محصولات این کارگاه را تبدیل به یک تجربه در میدان عمل کرده و نقص‌ها را ببینیم و مرتفع کنیم. شاید به همین دلیل ولو به اجمال مروری بر بعضی از مباحث تفسیر و علوم قرآنی بکنیم و امید آن داریم که نکته‌های جدیدی برای دوستان در این بحث حاصل شود.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 14:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
معنای واژه تفسیر و مرادفات آن
قبل از هر چیز باید بدانیم تفسیر و مترادفات این واژه به چه معنایی هستند. این واژه‌ها علی رغم سادگی‌شان دارای مفهوم دراز دامن و پر بحثی هستند.
در رابطه با فهم قرآن مفاهیمی کلیدی وجود دارد از قبیل: تفسیر، تاویل، تنزیل، جری و تطبیق، بطن، تبیین و روشنگری.
1- تفسیر
اولین واژه‌ای که به آن می‌پردازیم تفسیراست. این توضیح شما را در انتخاب تفسیر و متنی که برای انتقال معارف قرآن انتخاب می‌کنید، کمک بسیاری می‌کند.
تفسیر در لغت از «فسر» به معنای بیان، روشن کردن، پرده‌برداشتن و کشف کردن.
تفسیر در نگاه اول به معنی پرده‌برداری و کشف مراد جدی است و در اصطلاح به تلاش علمی محقق در برداشتن پرده‌ها از روی نقاب الفاظ قرآن اطلاق می‌شود و مفسر در هنگام تفسیر، تلاش می‌کند تا با برداشتن پرده و ابهام‌های عارض شده بر لفظ، مراد جدی خداوند را برای مخاطب روشن نماید. برای آنکه عزیزان بتوانند این موضوع را به مردم هم انتقال دهند، دو مثال می‌زنیم.
مثلاً: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»
در این آیه وقتی خود عبارت دیده می‌شود، گاهی ابهامی ندارد و فقط ترجمه نیاز دارد و معنای را ارائه می‌دهیم، اما گاه سؤالات و ابهاماتی برای شما پیش می‌آید. مثلاً اینکه: چرا گفت «ذلک الکتاب» و نگفت «هذا الکتاب» یا مراد از «الکتاب» چیست؟ آیا مراد این کتابی است که در محضرش هستیم یا کتاب نزد خدا و فرشتگان یا مراد از کتاب، این سوره است و اگر مراد این قرآن یا این سوره است، چرا هذا به کار نرفت و ذلک گفت؟ یا اینکه چرا گفت: لا ریب فیه؟ اگر لا ریب فیه بود، این همه دعوا در آن نبود و این همه مخالفت نمی‌شد و مشرکان با آن نمی‌جنگیدند؟ آیا معنا «ذلک الکتاب لا ریب فیه» است یا «لا ریب فیه هدی للمتقین» یا مثلاً‌ در اولین آیات نازل شده می‌خوانیم: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»
اقرأ به چه معناست؟ باء به معنی استعانت است یا غیر آن؟ اسم به چه معناست؟ با توجه به دو ریشه «سمو» و «وسم»، آیا به معنای بلندی و رفعت است یا به معنای نشانه؟ چرا نگفت «باسم الله» همانند تمام سوره‌ها که با «بسم الله» آغاز می‌شود، اینجا هم آغاز تبلیغ است، اما چرا گفت «اسم ربک»؟ چرا نگفت «باسم الرب» و گفت «ربک»؟ چرا رب خاص آمد؟ الذی خلق چرا آمد و مراد از آن چیست؟ آیا می‌توان از آن معنای عام گرفت؟
با توجه به این ابهام‌ها که بر روی الفاظ است، و یا شبهاتی که مطرح می‌شود، و از سویی پس از اینها تازه بایستی مراد جدی خداوند و غرضی که در پس این گفته‌ها دارد را کشف کنیم و در اختیار مردم بگذاریم، برای تفسیر مراحلی مطرح می‌شود. اما ابتدا خیلی کوتاه به فرق ترجمه و تفسیر اشاره می‌کنیم و سپس به مراحل تفسیر می‌پردازیم.
در همین جا مناسب است که تفاوت سفر و فسر را از نظر لغویون بیان کنیم و مثال‌هایی بروز در هر دو هست، اما اولی بروز در امور مادی است «اَسْفَرَتِ الْمَرْأۀُ عَنْ وَجْهِها؛ زن پرده را از صورتش برداشت» یا «وَالصُّبْحِ اِذَا اَسْفَرَ؛ قسم به صبح وقتی که پرده را از روی اشیاء بر‌می‌دارد». مسافر را نیز مسافر گویند، چون در سفر بروز می‌کند و از خفای خانه و محل و شهر خود بیرون می‌آید.
«فَسْر» هم معنای «سَفْر» را دارد، اما با این تفاوت که در «فسر» پرده از روی معانی برداشته می‌شود، تفسیر کلام می‌شود و مقصود از الفاظ و کلمات واضح می‌شود و مفسر از معانی الفاظ پرده برمی‌دارد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 14:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
تفاوت تفسیر با ترجمه
تفاوت تفسیر با ترجمه
اینکه «فَسْر» به باب تفعیل رفت (تفسیر) به معنا است که یک اقدام جدی‌تری نسبت به ترجمه صورت می‌گیرد؛ یعنی تلاش بیشتری در زمینه فسر و پرده‌برداری از معنا انجام می‌شود و لذا با ترجمه متفاوت می‌شود؛ چون ترجمه (که یک برگردان از زبان مبدا به زبان مقصد است)، مجاهده نمی‌خواهد، بلکه فقط تسلط بر دو زبان کافی است. ترجمه به معنای شرح الاسم در یک لغت یا برگردان کلمه از یک زبان به زبان دیگر کار پیچیده‌ای نیست، در حالی که در تفسیر باید مجاهدت بیشتری از سوی مفسر صورت بگیرد. در خصوص ترجمه و چگونگی آن و ... بعداً گفتگو خواهد شد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:31
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / mmahdishsh / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
مراحل تفسیر:
مراحل تفسیر:
1- رفع ابهام از الفاظ:
مفسر باید درگام اول، ابهامات و پیچیدگی‌های الفاظ را نشان دهد. مثلا ترجمه کردن «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ» راحت است، اما سوالاتی در همین متن پیش می‌آید؛ از قبیل اینکه: چرا فرمود ذلک نه هذا؟ مراد از الکتاب چیست؟ منظور لوح محفوظ است؟ یا کل قرآن که هنوز کامل نشده است؟ یا همین سوره بقره منظور است؟ لا ریب فیه متعلق به چیست؟ منظور از هدایت فقط ارائه است؟ یا ایصال به مطلوب؟ متقین یعنی چه؟ قرآن آمده است که متقی بسازد، اما در اینجا می‌گوید: این کتاب آمده است که هدایت‌گر متقین باشد و در آیات بعدی ویژگی‌های این متقین را که 6 صفت است، بیان می فرماید. مفسر افزون بر ترجمه، باید اینها را حل کند و اینها همه در مرحله رفع ابهام از الفاظ است.

2- دفع شبهات
آیا برداشتن ابهام در تفسیر کردن آیه کافی است؟ خیر؛ گام دوم در تفسیر دفع شبهات است ، چرا که گاهی بعد از رفع ابهام لفظ، دچار شبهه می‌شویم. در اینجا مثال داستان حضرت موسی و خضر علیهماالسلام را می‌زنیم که وقتی حضرت موسی علیه السلام، مشاهده نمود که خضر چه اعمالی را انجام داد، اگر چه در این مشاهده، هیچ ابهامی نبود، اما در فهم آن کارها دچار شبهه شد.
مثال دیگر: آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» که پس از ترجمه لفظ، شبهه تجسیم پیش می‌آید. و به دلیل همین شبهه، اشعریون قائل به دیدن خداوند در قیامت می‌شوند.
3- بیان اغراض و مقاصد
وظیفه بعدی مفسر بیان مقصود و غرض خداوند از بیان این عبارت یا داستان است. که علامه بزرگوار طباطبایی (قدس سره الشریف) به این مطلب تأکید می‌کنند. مثلاً غرض می‌تواند تقویت قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا مومنین، بیان سنت جاریه خداوند در هستی، به رخ کشیدن قدرت خداوند و .... باشد و حتی می‌توان گفت تفاوت مفسران قرآن به تفاوت ایشان در کشف و توجه به غرض آیات است. مفسیر می‌بایستی اغراض پشت این عبارت و مراد را بگوید. باید بتواند به مخاطب خود بگوید که اگر خدا در اینجا مثال آب را زد، مقصود وی که در پَس این مثال است، چیست و به چه هدفی این مثال در اینجا آمده است.
مثلاً در سوره یس، خدای متعال در آغاز سوره، قرآن و رسالت رسول الله(ص) را نازل شده از سوی خدای غالب و شکست ناپذیر و مهربان شمرد. [آیات 5ـ1] سپس نمونه‌ای از تعزیر و تقویتش از رسولان را به واسطه‌ی رسولان مؤید و انسان‌های فرزانه و مؤمن، در ضمن قصه‌ی شهر انطاکیه بیان فرمود و به همین مناسبت از غلبه و قدرت خود یاد می‌کند که در صورت تکذیب رسولان، نابود کردن آن‌ها سختی ندارد و عِدّه و عُدّه آسمانی لازم ندارد. در ادامه سوره در آیات 34 تا 44 به ذکر مثال‌هایی از آیات الهی می‌پردازد. با هم تأملی در این آیات بنماییم و این سوال را پاسخ گوییم که چرا این موارد را در اینجا مطرح نمود؟ [در این قسمت این آیات تلاوت شود و توضیح هم داده شود با توجه به تفاسیر]
آری؛ این موارد نمونه‌هایی از غلبه و عزت الهی است که در بخشش و نعمت دهی و تسخیر و نظم موجودات بزرگ و پرمنفعت تجلی کرده است و خداوند به این موارد اشاره می‌کند تا مخاطبان با نشانه‌های تفصیلی عزت و رحمت توأمان الهی که در آیه 5 همین سوره به اجمال گفته شده آشنا شوند. این غرضی است که در پشت این آیات است که مفسر در یک مرحله باید در اختیار مخاطبش بگذارد.
نتیجه این چهار گام، کشف مراد خداوند است و هدف مفسر از فعالیت تفسیری خودش تأمین می‌شود.
در مرحله دوم دفع شبهه را اصطلاحا تأویل هم می‌گویند، یعنی بر گرداندن آیات متشابه به محکمات قرآن. پس اگر به گوش شما تاویل خورد، منظور همین برگرداندن است؛ برگرداندن سر کلام از معنای غلط به معنای درست که اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، به این تأویل، تأویل مفهومی می‌گویند.
تفسیر در حوزه فهم معناست، اما کار دیگری را که مفسر انجام می‌دهد، توجه به مصادیق آیات است.
مفسر باید بگوید این آیه درباره کیست؟ و به چه کسی اشاره می کند؟ چون قرآن کتابی نیست که یک سلسله مفاهیم ذهنی و کلی را مطرح کند؛ بلکه در زندگی مردم نازل شده و به مناسبت زندگی با مردم، تغییر و تحول را رقم زده است و سرّ نزول تدریجی قرآن هم همین است، لذا قواعد قرآنی مثل قواعد منطقی و ریاضی نیست، بلکه مثل مسائل ریاضی است. (مسأله‌هایی که در کتاب ریاضی هست، با قواعد فرق می‌کند. چه اینکه همان قاعده جمع یا تفریق را با یک مساله، به سمت مصداق می‌برد: علی یک مداد خرید به قیمت20 تومان و یک خودکار به قیمت 30 تومان. علی چقدر خرید کرده است؟)
قرآن کریم هم مسأله گفته و در ضمن مسأله و به بهانه بیان مسأله قاعده می‌گوید. این مدل قرآن است. لذا مفسر یا قاری گاهی با اشارات قرآن به برخی اشخاص یا گروه‌ها مواجه می‌شود که گاهی نام این افراد ذکر شده است ؛ گاهی هم ذکر نشده است. و مفسرین در قسم دوم (غیر مذکور) تلاش می‌کنند بر اساس اسباب النزول مشارٌالیه را کشف کنند و این تلاش‌ها، تلاش‌های مصداقی است نه مفهومی.
در مساله توجه به مصادیق یک جعل اصطلاح می‌کنیم و آن اصطلاح تنزیل است که بر اساس روایتی از امام باقر علیه السلام: قرآن دارای تنزیل و تأویل است و تنزیل یعنی افراد مورد اشاره قرآن و مصادیق آیات، چه مذکور در آیات باشند چه نباشند.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / mmahdishsh / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
لایه های پس از تفسیر (1 ـ تطببیق)
با این مقدمه به سراغ لایه‌های پس از تفسیر برویم. بعد از آن‌که مقصود برای ما روشن شد و تنزیل آیه و مورد نزول را هم به خوبی کشف کردیم، در اینجا می‌توانیم آیات قرآن را به شرایط فعلی جریان دهیم و تطبیق بر افراد جدید و واقع خارجی کنیم که گاهی خود را به قرآن عرضه می‌کنیم و گاهی جامعه را
4- تطبیق
آن روز ابولهبی بود، سه نفر تخلف کردند، منافقی داشتیم، فی قلوبهم مرضی داشتیم، متقینی داشتیم؛ اما متقین امروز، فی قلوبهم مرض امروز، ضعیف الایمان امروز کیست؟
اگر امام باقر علیه السلام فرمود: ان القرآن یجری کما تجری الشمس و القمر (یعنی قرآن هر روز یک پرتو نو می‌افکند و هر روز یک نورانیت نو می‌دهد.) چگونه قرآن این کار را می‌کند؟
به این مثال‌ها توجه کنید:
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ الله وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَالله غَفُورٌ رَّحِيمٌ» بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.» این آیه خطاب به مؤمنان و در ضرورت پیروی از پیامبر اکرم(ص) دارد.
«وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ الله وَفِيكُمْ رَسُولُهُ» و چگونه کفر می‌ورزید، با اینکه آیات خدا بر شما خوانده می‌شود و پیامبر او میان شماست؟ آیه خطاب به جامعه مومنان مدینه و منع آن‌ها از پیروی اهل کتاب در آن شهر می‌باشد.
«وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَالله سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ وَالله وَلِيُّهُمَا» «و [یاد کن] زمانی را که [در جنگ احد] بامدادان از پیش کسانت بیرون آمدی [تا] مؤمنان را برای جنگیدن، در مواضع خود جای دهی، و خداوند، شنوای داناست. آن هنگام که دو گروه از شما بر آن شدند که سستی ورزند با آنکه خدا یاورشان بود.»
«وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ الله بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ» و یقیناً خدا شما را در [جنگ] بدر ـ با آنکه ناتوان بودید ـ یاری کرد ... .
این آیات مربوط به جنگ بدر تا آیه 128 ادامه دارد. همچنین آیات 152 تا 155 که به وقایع حین جنگ مسلمانان صدر اسلام توجه کرده است.
«لَّقَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ الله فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ» «مسلماً خداوند، سخن کسانی را که گفتند: «خدا نیازمند است و ما توانگریم»، شنید. به زودی آنچه را گفتند، و بناحق کشتنِ آنان پیامبران را، خواهیم نوشت و خواهیم گفت: «بچشید عذابِ سوزان را.»
این آیه اشاره به گفته اهل کتاب معاصر پیامبر و تهدید آنان بر این سخن است.
نظیر این آیات در لا به لای سُوَر قرآنی وجود دارد. هم چنان که سوره‌ای مثل قریش و مسد، قطعاتی الهی مربوط به مکیان یا مشرکان مکه‌اند. با عنایت به رسالت جهانی پیامبر اکرم(ص) مستفاد از ظاهر آیاتی هم‌چون «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا» و ما تو را جز [به سِمَتِ] بشارتگر و هشداردهنده برای تمام مردم، نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند.
و خاتمیت اسلام در نزاع میان انحصار آیات مذکور به مکیان و اطراف آن‌ها و تاویل تمام آیات و سور عام و شامل به اهالی این منطقه و آن عصر یا پذیرش عمومیت و شمول قرآن و تاویل آیات خاص مکیان راه دوم گزیده می‌شود. بنابراین با تاویل آیات دسته اخیر (مخصوص و مربوط به معاصران نزول) بر عمومیت و شمول و جاودانگی قرآن تاکید می‌شود. راهی که برای پل زدن به جاودانگی پیموده می‌شود به جری و تطبیق و معانی بطنی در کنار معانی ظاهری نامبرده شده است که استدلال بر آن‌ها جای خود را می‌طلبد. بنابراین مبنا پذیرش سخن گفتن خدای متعال با معاصران پیامبر و تفسیر تنزیلی قرآن با این رویکرد منحصر کردن معنا داری قرآن به یک منطقه و عصر نیست و روایت مشهور از پیامبر اکرم(ص): «ما فی القرآن الا و لها ظهر و بطن» که در منابع اهل سنت، و مکتب اهل بیت(علیهم‌السلام) آمده است. بر ضرورت پل زدن از گذشته به حال دلالت دارد.
بله چون تطبیق قرآن بر شرایط جدید نیاز به شناخت تشابه و همسانی مصادیق مرتبط با آیات و مصادیق جدید دارد. چاره‌ای از شناخت دقیق مراد و مفهوم آیات در هنگام نزول و ویژگی‌های خاص مصادیق مربوط در آن زمان و نیز شناخت دقیق و درست واقعیت امروزی نیست. تفسیر تنزیلی تلاشی برای فهمیدن بهتر و دقیق‌تر مراد آیات و شرایط هنگام ارزیابی می‌شود.
آری؛ قرآن ظرفیتی دارد که این ظرفیت برای همیشه زندگی مردم باقی است و کتاب عرب معاصر نزول نیست و نیامده که چند عرب را اصلاح کند و برود، بلکه ظرفیتش جهانی است و دین اسلام خاتم ادیان و هدی الناس و للعالمین است.
شیعه اعتقاد دارد قرآن مخصوص به زمان خاصی نیست. بنابراین حتی از موارد جزیی، مثال‌ها و مصادیق خاص، می‌توان قاعده کلی درآورد و مفهوم عام انتزاع کرد. مثل آیه شریفه «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» که با اینکه در مورد یهود و نصاری است، اما می‌توانیم از آن قاعده عام وجوب رجوع جاهل به عالم را استفاده کنیم و بعد دائم تطبیق کنیم. جریان دادن آیه از مورد نزول (تنزیل) و تطبیقش بر موارد جدید و مصادیق نو را جری و تطبیق می‌گوییم . پس تنزیل در برابر تطبیق است.
حال سوال آن است که:
آیا این کار مخصوص اهل بیت علیهم السلام است؟ خیر، چرا که قرآن همیشه جریان دارد و لذا تطبیق یک کار دائمی است. اما باید راهش را پیدا کرد و در خانه اهل بیت رفت و باد گرفت که آنها چگونه این کار را می‌کردند و با کسب توانایی و از راه سبر و تقسیم منطقی تطبیقات فعلی را پیدا کرد. یعنی ویژگی‌هایی را پیدا کرد که منجر شده حکمی درباره این قوم (تنزیل آیه)، ضمن این آیه نازل شود و سپس آیه را از مورد نزول به قوم دیگر و جدیدی برده و بر آنها تطبیق دهیم، یعنی مصداقی جدید را دقیقاً بر مصداق اولیه تطبیق دهیم. البته برای رسیدن به این مرحله، باید یک توانایی ویژه کسب کرد تا مثلا بتوان از مسائل جزیی، قاعده کلی استخراج کرد و مصادیق جدیدی برای این قاعده پیدا کرد. و چون این عمل نوعی برگرداندن سر کلام از مورد خاص به موارد جدید است، گاهی به این فرایند جری و تطبیق هم تأویل می‌گویند؛ البته تأویل در این مرحله تأویل مصداقی است.
دقت شود آنچه از اهل بیت در امر قرآن برای ما مانده است، بیشتر تطبیق است تا تفسیر و این یک گام پس از فهم است که آیه را خوب بفهمیم و مقصودش را کشف کنیم و بعد با واقع خارجی تطبیق دهیم و از آن انسان‌ها قرآن را به سمت انسان‌هایی که امروز نقش آفرین هستند، برگردانیم. گاهی علت اینکه قرآن در زندگی مردم نیست، آن است که ما بیش از تطبیق، مرور تفسیر می‌کنیم.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / mmahdishsh / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
لایه های پس از تفسیر (2ـ بطن)

بطن:
تا بدین‌جا بحث ما در تنزیل و تطبیق بر سر مصادیق بود. نوعی دیگر از مصداق هم داریم که به مصادیق بطنی مشهورند. قبل از توضیح مصادیق بطنی، توضیح مختصری در رابطه با بطن بدهیم.
شیعه معتقد است که قرآن ظاهری دارد و پیام متناسب با آن ظاهر هم دارد؛ می‌تواند باطن هم داشته باشد. البته این مطلب را اهل سنت هم می‌پذیرند، چون روایت نبوی داریم که آیه‌ای در قرآن نیست مگر «و لها ظهر و بطن» و همه این را پذیرفته‌اند؛ اما با تحلیل درست، فقط آن را شیعه فهمیده است. همانگونه که ظاهر آیه پیام دارد، باطن آیه هم پیام دارد و این را با قیاس اولویت و امثال آن می‌توان به دست آورد.
مثال: آب موجب حیات مادی انسان است. علم هم به وسیله امام علیه السلام باعث حیات اجتماعی بشر می‌شود. در آیه «اِعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یُحْیِیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهِا» که زمین را خدا با باران زنده می‌کند، اگر کسی بگوید این مثل است، یعنی زمین مثال از حیات اجتماعی بشر است و ابر، امام علیه السلام است و بارانی که می‌بارد، عدالت است؛ چنانکه این در روایات تطبیقی ما آمده است.
پس این را به مردم بگویید که قرآن هم در ظاهر پیام دارد و هم در باطن.
مثال2: برای فهم بهتر مثال دریا را می‌زنیم. ما گاهی از روی سطح دریا استفاده می‌کنیم و با کشتی از روی آن عبور می‌کنیم. اما گاهی به عمق می‌رویم و ماهی می‌گیریم و یا مروارید صید می‌کنیم. ولی گاهی به کف دریا رفته و معادن نفت و گاز را که در زمین کف دریاست، بیرون می‌کشیم.
ترجمه یا قرائت مثل سیر در سطح دریاست. تفسیر استفاده از مواهب موجود در دل دریا و بهره بردن از بطن، استفاده از منابع کف دریاست. ضمنا همانگونه که از ظاهر آیه به مصادیق ظاهری می‌رسیم و بعد جری و تطبیق می‌کنیم؛ از باطن هم می‌توانیم به مصادیق باطنی آیه برسیم.
مثل آیه شریفه «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان...یخرج منهما اللولو و المرجان» ظاهری دارد که واضح است.
حال اگر در روایتی بفرماید که منظور از دو دریا علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام هستند و منظور از برزخ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و منظور از لولو و مرجان حسنین علیهما السلام است، این یک معنای بطنی و مصادیق بطنی آن است. چرا که این دو نور مبارک، مثل دریای دانش بابرکتند و در کنار هم برای مردم مفیدند تا جایی که از ایشان مثل حسنین علیهما السلام متولد می‌شوند.
سوال: آیا ما می‌توانیم از ظاهر به باطن راه پیدا کنیم؟
برخی مثل مرحوم معرفت (ره) قائل به امکان آن هستند. البته معتقدند که باید ضابطه‌مند باشد و کسی می‌تواند به این مهم دست یابد که قدرت انتزاع مفاهیم عام و قدرت قیاس اولویت را به خوبی داشته باشد، یا به تعبیر علامه طباطبایی (ره) رابطه مَثَل و مُمَثّل را برقرار کند. ( ظاهر مثل است و باطن ممثل )
لذا مشکل برخی که به بیان معانی بطنی روی آورده اند، این است که به ظاهر آیات بی‌توجه‌اند و به آن پایبند نیستند. امام صادق علیه السلام فرمودند: شما می‌توانید به باطن قرآن برسید، اما باید مراقب باشید که رابطه آن با ظاهر آیه قطع نشود. کاری که اصحاب تفسیر بطنی و اشاری نمی‌کنند، چرا که ظاهر را کنار می‌زنند. گاهی در طول تاریخ ملاحظه می‌کنیم که تطبیق‌های غلطی هم شده است. گاهی باطنیه آمدند و گفتند: ظاهر را بشکن و باطن را در باب قرآن یک گوهر دارد و یک صدف. از سویی چون ما روی تطبیق خوب کار نکرده و ضوابط آن را در دست نداریم، گاهی مشاهده می‌کنیم که همچون منافقین یا مجاهدین خلق و امثال ایشان به میدان تفسیر قرآن می‌آیند و کسی هم نیست که اشتباه آنها را برای مردم روشن بنماید.


پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati / parto /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
لایه های پس از تفسیر (3ـ تنزیل)

تبیین
مرحله دیگری در فهم قرآن هست و آن اینکه آیات و معارف قرآن، همه مطالب مورد نیاز بشر را به طور تفصیلی در اختیار او نگذاشته است، بلکه راه تعیین کرده است و جامعیت قرآن به آن است که تکلیف ما را نسبت به ناگفته‌هایش روشن کرده و در کنار کتاب، وحی‌های دیگری هم به پیامبر(ص) شده که ما از آن به وحی تبیینی تعبیر می‌آوریم و امروز تجلّی آن در سنت پیامبر و اهل بیت، به عنوان ذخیره‌ای پایان ناپذیر در کنار قرآن در اختیار ماست. پس تبیین، که یک ویژگی خاص دارد و آن اینکه فقط در پرتو وحی انجام می‌شود. چون یک دسته معارف و دستورات و احکامی در قرآن هست که جز در پرتو وحی دیگری، قابل توضیح و تفسیر نیست. اکنون به ذکر مثال‌هایی می‌پردازیم.
مثال 1: در آیه شریفه «وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» سوالاتی مطرح است از این قبیل که: در این برزخ چه اتفاقی می‌افتد؟ این برزخ کجاست؟ آیا ما زنده می‌شویم؟ در چه بدنی زنده می‌شویم؟ آیا همراه عذاب واقعی است یا نه؟ آیا همه زنده می‌شویم یا بعضی؟ محاکمه ای در کار هست یا نه؟ مطلع از دنیا هستیم یا نه؟ با عالم بالا مرتبط هستیم یا نه؟ و .... سوالات بسیاری که در قرآن بدانها اشاره نشده است و همه آن‌ها نیاز به توضیح و تبیین دارد.
مثال 2: در آیه شریفه «وَ للهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتَ» این سوالات مطرح است که: احکام این حج چیست؟ شرایط وجوب آن و موانع و عوامل بطلان و تدارک و ... که در قرآن نیامده است و نیاز به توضیح از جانب مفسری متصل به علم الهی دارد.
پس قرآن یک سری مطالب مهم را بیان کرده است، اما بقیه مطالب مثل قیود و تخصیصات و تکمیلات را بیان نکرده بلکه با یک وحی دیگری به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سپرده‌اند.
لذا در سوره قیامت می‌فرماید: «إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ»
جمع آیات کار ماست وقتی نازل کردیم تو هم باید برای مردم بخوانی. سپس بیان و تبیین قرآن نیز بر عهده ماست. پس حضرت غیر از جمع و قرائت، وظیفه دیگری هم دارد و آن تبیین است.
اما این تبیین چگونه صورت می‌گیرد؟ «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ یعنی وحی دیگری در اختیار تو گذاشتیم تا این قرآن را برای مردم تبیین کنی.»
پس اموری وحیانی که در تفسیر که ما آن‌را تبیین می‌نامیم، مورد نیاز است که به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام بیان می‌شود.
همین جا مناسب است اشاره کنیم که:
اولا دریافت و انتقال وحی باید همراه با عصمت باشد.
ثانیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرصت پیدا نکرد همه تبیینات را در زمان خودش انجام دهد، مثل تبیینات مربوط به حکومت جهانی. لذا ما شیعیان به مهدویت از نسل خود حضرت(ص) و متصل به امام قبلی قائلیم که این امر باید به حضرت حجت(عج) منتقل شود.
شاهد دیگر این اجمال و تفصیل آیه شریفه‌ی «بلغ ما انزل الیک من ربک» است که واضح است در مورد مطلبی است که حضرت باید از وحی دیگری استفاده و بیان کند.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:37
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
جمع بندی
پس ما برای فهم قرآن مراحلی را ذکر کردیم:
1- فهم مفهومی
2- فهم مصداقی
3- فهم تبیینی یا تفصیلی یعنی اجمالی که بوسیله خود اهل بیت مفصل بیان می‌شد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
عزیزان ، دقت دقت دقت
مخاطب عزیز، شما باید با شنیدن این مباحث، دارای ذهن منضبطی بشوید تا بدانید در هرمرحله به دنبال چه چیزی باشید. بسیاری از مخاطبین این بحث در تفکیک درست این سه حوزه دارای اشکال هستند. لذا باید به مثال ها توجه کنید و با مثال‌های بیشتری که خودتان پیدا می کنید کار را خوب یاد بگیرید.
بدانید که کار تفسیر به معنای مصطلح، یک بخش از مجموعه کارهای متعددی است که در فهم قرآن اتفاق می‌افتد. فهم قرآن چند لایه دارد که البته مجازا به همه اینها می‌توان تفسیر گفت، اما تفسیر مصطلح در پیش مفسرین همان مرحله اول است.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
سوال : برخی مفاهیمی ‌که توضیح دادید اختلافی است، در این موارد چه کنیم؟
سوال : برخی مفاهیمی ‌که توضیح دادید اختلافی است، در این موارد چه کنیم؟
پاسخ: تا جایی که ممکن است در انظار مردم از نظرات مختلف سخن نگویید و سعی کنید وارد اختلاف اقوال نشوید. شما آنچه به نظرتان صحیح است و شما می‌پسندید را ارائه بفرمایید؛ مگر کسی علاقه نشان دهد که در این صورت به ایشان آدرس بدهید که اقوال دیگری هم هست که مراجعه کنید.
ورود به اقوال و گفتن اینکه در اینجا مثلا 10 قول است، جز ضربه زدن به علاقه مردم به فهم قرآن، نتیجه‌ای ندارد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
سوال: آنچه مردم به آن مکلفند تدبّر است نه تفسیر؛ بنابر این ما باید به مردم تدبر را بی
سوال: آنچه مردم به آن مکلفند تدبّر است نه تفسیر؛ بنابر این ما باید به مردم تدبر را بیاموزیم.
جواب: تدبر چند مرحله دارد: اجمالی و تفصیلی. تدبر یعنی پشت چیزی را دیدن. اگر اجمالی بفهمید پشت سرش را هم اجمالی می‌فهمید و اگر تفصیلی بفهمید تدبر شما هم تفصیلی می‌شود.
ما روش بیان تفسیر را به مخاطب می‌آموزیم تا فهم بیشتری از قرآن نصیب او شود. بله مردم مسئول به تدبرند، اما امام جماعت می‌خواهد یک فهم تدبری مفصل‌تری از یک سوره به مردم ارائه دهد و برای این ارائه، نیازمند روش است. روش ارائه چگونه است؟ از ترجمه شروع کند؟ یا از شبهات یا تفسیر روان و ساده؟ یا اگر یک دانشجو می‌خواهد فراتر از تدبر در ظاهر ساده قرآن بفهمد چه کند؟ سراغ چه تفسیری برود؟ وظیفه ما بیان این سیر و روش است.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:44
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از hamgambavahy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khaksarkalati /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
سوال: آیا بهتر نیست در ابتدای درس یک پیشینه ای از تفسیر ارائه شود؟
سوال: آیا بهتر نیست در ابتدای درس یک پیشینه ای از تفسیر ارائه شود؟
پاسخ: بله می‌توان به پیشینه هم پرداخت؛ تا انگیزه بهتری برای مخاطب ایجاد شود. مثل اینکه بفرمایید: از صدر اول، مسلمین به فهم ظاهری اکتفا نمی‌کردند و حتی برخی مثل ابن عباس افتخارش این بوده است که من می‌دانم آیات قرآن، کجا و کی و درباره چه کسی نازل شده است و .. معنی این جملات این است که در آن زمان، هر کس که با این متن ارتباط برقرار کرده بود؛ به همان میزان، در بین مردم جایگاه اجتماعی پیدا می‌کرد.
اما این نکته مهم است که شما عزیزان خودتان تفسیرگو هستید. پس برای ایجاد انگیزه برای خودتان باید خود را به عنوان کسی بدانید که در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته و مسئولیت انتقال مفاهیم دینی و تربیتی را به مردم دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دو سطح عمومی و خصوصی، به بیان معارف قرآن می‌پرداخت. و گاهی در سطح خاص الخاص مثل علی علیه السلام که بنا بر برخی روایات، روزی دو مرتبه خلوت تفسیری داشتند.
اما با یک استاد دانشگاه باید از دریچه دیگری وارد شد، مثلا بیان عظمت این کتاب و نیاز شکوفایی دانش امروزه به این کتاب آسمانی و ... لذا با هر مخاطبی به تناسب خودش باید ایجاد انگیزه کرد.

پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
khaksarkalati آفلاین



ارسال‌ها : 17
عضویت: 8 /4 /1392
تشکرها : 18
تشکر شده : 23
تفاوت تفسیر با ترجمه
نقل قول از hamgambavahy
تفاوت تفسیر با ترجمه
اینکه «فَسْر» به باب تفعیل رفت (تفسیر) به معنا است که یک اقدام جدی‌تری نسبت به ترجمه صورت می‌گیرد؛ یعنی تلاش بیشتری در زمینه فسر و پرده‌برداری از معنا انجام می‌شود


سلام آیا تعریف شما از ترجمه تعریف دقیقی است؟
می توان ترجمه را با تعریفی که ارایه کردید به اضافه یک جمله دیگر نیز در نظر گرفت که (که ترجمه یک برگردان از زبان مبدا به زبان مقصد است در حالی که اثر مشابهی بر خواننده بگذارد) به نظر شما آیا ترجمه با این تعریف نتیجه تفسیر نیست؟ یعنی برای آنکه ترجمه، بتواند اثر حامل در زبان مبدا را بر خواننده در زبان مقصد بگذارد باید اول یک دوره تفسیر بر کلمات آن گذرانده شود. به بیانی آیا ترجمه ها زمانی قویتر نمی شود که تفسیر قویتر شود و ترجمه های جدید زمانی مطرح می شود که تفسیر های جدیدی مطرح شده باشد؟

امضای کاربر : لا یلج فی الملکوت من لا یولد مرتین . به ملکوت خدا راه نمی یابد کسی که دو بار متولد نشود. (حضرت عیسی)
http://newbirth.rozblog.com/


جمعه 21 تیر 1392 - 11:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از khaksarkalati به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: rezanakhei661 /
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
تفاوت تفسیر با ترجمه
نقل قول از khaksarkalati
نقل قول از hamgambavahy
تفاوت تفسیر با ترجمه
اینکه «فَسْر» به باب تفعیل رفت (تفسیر) به معنا است که یک اقدام جدی‌تری نسبت به ترجمه صورت می‌گیرد؛ یعنی تلاش بیشتری در زمینه فسر و پرده‌برداری از معنا انجام می‌شود


سلام آیا تعریف شما از ترجمه تعریف دقیقی است؟
می توان ترجمه را با تعریفی که ارایه کردید به اضافه یک جمله دیگر نیز در نظر گرفت که (که ترجمه یک برگردان از زبان مبدا به زبان مقصد است در حالی که اثر مشابهی بر خواننده بگذارد) به نظر شما آیا ترجمه با این تعریف نتیجه تفسیر نیست؟ یعنی برای آنکه ترجمه، بتواند اثر حامل در زبان مبدا را بر خواننده در زبان مقصد بگذارد باید اول یک دوره تفسیر بر کلمات آن گذرانده شود. به بیانی آیا ترجمه ها زمانی قویتر نمی شود که تفسیر قویتر شود و ترجمه های جدید زمانی مطرح می شود که تفسیر های جدیدی مطرح شده باشد؟

سلام،
ترجمه بنده دقیق علمی نبود بلکه یک ترجمه کاربردی برای فهم مطلب بود.
سخن حضرتعالی صحیح است و همین طور است.
به زودی مطالب و منابعی مربوط به همین بحث ارائه می دهم ان شاأ الله

شنبه 22 تیر 1392 - 18:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
بحثی مربوط به ترجمه
به دلیل کمبود وقت مطالب کتاب تاریخ قرآن مرحوم معرفت را می گذارم.
ترجمه قرآن‏
بحث درباره ترجمه قرآن را با طرح سه پرسش آغاز مى‏كنيم:
سؤال اول. آيا ترجمه قرآن به زبانهاى ديگر امكان دارد؟
اين سؤال بدين جهت طرح مى‏شود كه قرآن كلام الهى است و در كمال وجازت و بلاغت به عنوان اعجاز نازل شده است؛ بنابراين برگرداندن آن به زبان ديگر هرگز نمى‏تواند اين ويژگيها را داشته باشد؛ زيرا متن ترجمه شده سخن خلق است و قرآن سخن حقّ.
سؤال دوم. به فرض امكان ترجمه گرچه همه ويژگيهاى قرآن در متن ترجمه شده نباشد. آيا مى‏توان آن را به عنوان قرآن عرضه كرد؟ همان‏گونه كه ترجمه‏هاى كتب عهدين را به عنوان تورات و انجيلى تلقى مى‏كنند كه بر حضرت موسى و حضرت عيسى نازل شده است.
سؤال سوم. آيا حكم شرعى متن ترجمه شده مطابق حكمى است كه بر خود قرآن مترتب مى‏شود؟ مثلا، آيا مى‏توان ترجمه سوره حمد را براى كسى كه قادر به خواندن عربى در نماز نيست جايز شمرد؟ آيا همان‏طور كه نبايد آيات قرآنى را بدون طهارت لمس كرد در مورد آيات ترجمه شده نيز بايد چنين حكم كرد؟

شنبه 22 تیر 1392 - 18:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
hamgambavahy آفلاین


خادم قرآن (مدیریت سایت)
ارسال‌ها : 182
عضویت: 6 /4 /1392
سن: 32
شناسه یاهو: hamgambavahy
تشکرها : 81
تشکر شده : 92
ادامه مباحث ترجمه
ادامه مطالب ترجمه را در موضوع جدید پیگیری نمایید.
با تشکر

شنبه 22 تیر 1392 - 18:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

طلبه یعنی مودبانه طالب خدا بودن
Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group