خاطره (بچه های عزیز)

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ؛ توبه/ 122
ارسال پاسخ
تعداد بازدید 72
نویسنده پیام
2850 آفلاین


ارسال‌ها : 4
عضویت: 22 /5 /1392
سن: 20
شناسه یاهو: m.anjom18@yahoo.com
تشکرها : 2
تشکر شده : 12
خاطره (بچه های عزیز)
جای دوستان خالی ماه رمضان تبلیغ چترود بودم..خاطرات متفاوتی از کلاس های متفاوت دارم..اگه فراموششون نکنم براتون می نویسم شاید مفید باشن...
(بچه های عزیز)
چون تبلیغ رو از مدارس ابتدایی و راهنمایی شروع کردم شیوه ی کلاس داریه من بیشتر کودکانه ست.تبلیغ ماه رمضان اولین باری بود وارد عرصه ی بزرگ سالان شدم
خلاصه بگم جمعیت کلاس احکام بانوان تقریبا سی نفر بود..میانگین سن هم پنجاه به بالا..یه روز وسط بحث خواستم برای جمع شدن حواس ها چیزی بگم،چون حواسم خودم هم نبو یکدفعه گفتم "بچه های عزیز دقت کنید"
وقتی گفتم نه تنها حواس کسی جمع نشد دیگه کلاس هم از دست رفت از بس خندیدند..
واقعا این جمله مطابق با مقتضای حال بود!؟

سه شنبه 22 مرداد 1392 - 13:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از 2850 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mmahdishsh & hamgambavahy & hadi & 3511646 &
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

طلبه یعنی مودبانه طالب خدا بودن
Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group